هیچ فکر نمی کردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم و دیگر کسی سراغم نخواهد آمد قلبم شتابان میزند شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنها خود را در آغوش میکشم تنها ماندم
سرقرار عاشقی همیشه دیر کرده ای ولی برای رفتنت عجب شتابی میکنی من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم و تو به نام دیگری مراخطاب میکنی به خاطرتومن همیشه با همه غریبه ام توکم تراز غریبه ای مراحساب میکنی کاش گفته بودی از نگاه اولت به سادگی رهایم میکنی
چه حاصل از آشنایی ها کهپس از آن بودجدایی ها من با تو چه مهربانی ها تو با من چه بی وفایی ها من و از عشق راز پوشیدن تو و با عشوه خود نمایی ها گفته بودم که دل به کس ندهم تو ربودی به دلربایی ها موی ما هردو سپید و هنوز تویی عاشق آزمایی ها
همیشه موندن دلیل عاشق بودن نیست خیلی هارفتندتاثابت کنندکه عاشقند در خیالم در خوابم همه جا با اویم مجنونم در همه جا او را می جویم خیلی وقت است که رفته ز پیشم.نه! او نرفته با خود چه می گویم.. این فاصله هاکه بین ما بسیارند /از بودن ما کنار هم بیزارند/یک روز برای دیدنت میایم /اما اگر این فاصله ها بگذارند